افکار پوچ

ازاینکه روز وشب می شینم ثانیه های عمرمو میبینم که دارن پشت سرهم وبی وقفه میان ومیرن احساس بدی بهم دست میده کاش می تونستم کاری کنم که از دستشون ندم یا زمان رو متوقف کنم.بهترین روزها و ماهها وسالهای عمرم یکی پس از دیگری میان ومیرن بدون اینکه من بتونم کاری برای ازدست ندادنشون بکنم .این روزا به هر چیزی فکر میکنم این فکر وخیالم شده برام دردسر.به کوچیکترین موضوعی ممکنه ساعتها فکر کنم . یه گفتگو ویا بحث با اطرافیان تا چند وقت ذهن منو به خودش مشغول میکنه .از این که به هر چیزی که دور وبرم اتفاق می افته این قدر حساس شدم بدم میاد. نمی خوام ذهنمو مشغول هر چیز پیش پا افتاده ای بکنم که تو زندگیم اتفاق می افته ولی نمیشه.دوست دارم نسبت به همه چیز بی تفاوت باشم یعنی کمتر یابه اندازه بهشون فکر کنم مثل خیلی از آدمای دیگه واین قدر زودرنج نباشم .ولی نمی دونم چی کار باید کنم چه طوری از شر این افکار پوچ خلاص شم که ساعتها ذهنمو به خودشون مشغول می کنن.قبلا به دکتر روان شناسمم گفتم که این مشکل رو دارم اون گفت تا حدود زیادی طبیعیه آدمیزاد یا حرف میزنه یا فکر میکنه توهم چون تنهایی بیشتر از دیگران فکر میکنی که اگر تنها نبودی و باکسی حرف میزدی کمتر فکر میکردی.تا حدی حرفاش قابل قبولند ولی اینکه من بعد از هر حرفی یا بحثی مدتها به اون بحث فکر میکنم فکر کنم یکم غیر عادیه.برای همین میخوام از درمان نوروفیدبک هم استفاده کنم چون میگن باعث میشه این جور اختلالات ودرگیری های ذهنی از بین بره وفرد در زندگی به آرامش نسبی برسه.نمی دونم تا چه حد تاثیر داره ولی به امتحانش می ارزه.چون دیگه واقعا خسته شدم از این هم فکر وخیال.