افکار پوچ

ازاینکه روز وشب می شینم ثانیه های عمرمو میبینم که دارن پشت سرهم وبی وقفه میان ومیرن احساس بدی بهم دست میده کاش می تونستم کاری کنم که از دستشون ندم یا زمان رو متوقف کنم.بهترین روزها و ماهها وسالهای عمرم یکی پس از دیگری میان ومیرن بدون اینکه من بتونم کاری برای ازدست ندادنشون بکنم .این روزا به هر چیزی فکر میکنم این فکر وخیالم شده برام دردسر.به کوچیکترین موضوعی ممکنه ساعتها فکر کنم . یه گفتگو ویا بحث با اطرافیان تا چند وقت ذهن منو به خودش مشغول میکنه .از این که به هر چیزی که دور وبرم اتفاق می افته این قدر حساس شدم بدم میاد. نمی خوام ذهنمو مشغول هر چیز پیش پا افتاده ای بکنم که تو زندگیم اتفاق می افته ولی نمیشه.دوست دارم نسبت به همه چیز بی تفاوت باشم یعنی کمتر یابه اندازه بهشون فکر کنم مثل خیلی از آدمای دیگه واین قدر زودرنج نباشم .ولی نمی دونم چی کار باید کنم چه طوری از شر این افکار پوچ خلاص شم که ساعتها ذهنمو به خودشون مشغول می کنن.قبلا به دکتر روان شناسمم گفتم که این مشکل رو دارم اون گفت تا حدود زیادی طبیعیه آدمیزاد یا حرف میزنه یا فکر میکنه توهم چون تنهایی بیشتر از دیگران فکر میکنی که اگر تنها نبودی و باکسی حرف میزدی کمتر فکر میکردی.تا حدی حرفاش قابل قبولند ولی اینکه من بعد از هر حرفی یا بحثی مدتها به اون بحث فکر میکنم فکر کنم یکم غیر عادیه.برای همین میخوام از درمان نوروفیدبک هم استفاده کنم چون میگن باعث میشه این جور اختلالات ودرگیری های ذهنی از بین بره وفرد در زندگی به آرامش نسبی برسه.نمی دونم تا چه حد تاثیر داره ولی به امتحانش می ارزه.چون دیگه واقعا خسته شدم از این هم فکر وخیال.

نظرات 6 + ارسال نظر
المیرا شنبه 29 تیر‌ماه سال 1392 ساعت 10:32 ب.ظ

عزیزممممممممممم
دکترت درست گفتن..طبیعیه..همه ما اینطوریم
ولی سعی کن تو دلت نریزی..لااقل اینجا بنویس یا حداقل اون فکرای بدتو رو کاغذ بنویس بعدش اونو بسوزون..آدم وقتی نگاه میکنه که اون افکار و مشکلات چه راحت دودهوامیشن یه حس خیلی خووووبه راحتی میاد به آدم.یه بار امتحانش کن خیلی جالبه تاثیرشو میبینی..

راستی چر بستنی بهت نمیسازه؟

عزیزمی آجی واقعا شما ها هم این طوری هستین ؟فکر میکردم خودم فقط این جوریم ! باشه عزیزم حتما امتحانش میکنم ولی فکر کنم آتیش بازیش حال میده ها ... البته اگه مامانم دادش درنیاد .چون توآپارتمان ازاین شیطونی ها نمیشه زیاد کرد.منم که عاشق آتیش بازی یه دفعه دیدی آپارتمان کلا رفت رو هوا. خخخخخخ
بستنی چون یخه اذیتم میکنه وقتی می خورم حرکات رودم زیاد میشه .اسپاسم ایجاد میکنه.وگرنه میخوردم.مرسی گلم.بوسسسس.

المیرا یکشنبه 30 تیر‌ماه سال 1392 ساعت 05:43 ب.ظ

اقدر خندیدم به آتیش بازیت
تو یه ورق کاغذ بنویس بعد تو سینک ظرفشویی آتیشش بزنالبته مامانتم تورو آتیش میزنه

من یه دفتری داشتم توش خیلی چیزای غمگین نوشته بودم..حتی یه بار ک نشسته بودم دوباره بخونمش کلی گریه کرده بودم ازبس غم داشت این دفتره..باورکن وقتی سوزوندمش احساس میکردم خیلی سبک شدم..

اخی.. چه بد.. ایشالا زود خوب میشی زود زود هی بستنی میخوری

خوشحالم که خندوندمت آجی ایشالا همیشه خنده رو لبات باشه عزیزم.غمتو نبینم .باشه منم این رو امتحان میکنم .ایشالا همه بچه هاخوب بشن که بتونن همه چیز بخورن.فدات شم .میگم چه بده آدم ازین شکلکای بامزه نداره هاااااااااااااا.آدم احساس شرمندگی بهش دست میده.ببخشید خراب شده .عوضش میبوسمت گلم.

عباس یکشنبه 30 تیر‌ماه سال 1392 ساعت 07:31 ب.ظ

سلام
منم دقیقا اینجوریم
یه مسئله عادی شاید ساعت ها ذهنم رو مشغول میکنه
بعضی وقتا فک میکنم خدا ما رو اینجوری آفریده
کلا خوشحالم که اینجوریم، از آدمای بی تفاوت بدم میاد، خودمون آدمای درونگرا هستیم یعنی خیلی میریم تو عمق چیزا فقط اگه بشه به یه سمت و سوی درستی افکار رو هدایت کرد به نظر من بد نیست

سلام
تا حدودی حرفات رو قبول دارم .ولی من اصلا دوست ندارم این جوری باشم دوست دارم فکرم آزاد باشه وبیشتر فکرمو روی مسائل مهم زندگیم متمرکز کنم تا مسائل پیش پا افتاده.منم از آدمای بی تفاوت خوشم نمیاد منظورم اونایی نبود که راجع به هیچ موضوعی عکس العمل از خودشون نشون نمیدن.من آدمای نرمال رو میگم که به اندازه فکر میکنن و فکرشون رو روی مسائل جزئی زوم نمی کنن بلکه سعی میکنن مسائل مهمتر رو توزندگی تو اولویت قرار بدن.منم دقیقا دنبال یه راه کارم برای اینکه افکارم رو به سمتی هدایت کنم که به اهداف زندگیم نزدیکتره .این طوری در وقت وزمان زندگیمون هم صرفه جوئی کردیم و وقتمونو هدر ندادیم.

معتمد پنج‌شنبه 3 مرداد‌ماه سال 1392 ساعت 12:25 ق.ظ

سلام خواهر گلم .برای این مشکل داروی قطعی وجود نداره.این بیماری بر اثر فشار و استرس و ناراحتی های مداوم و تدریجی بوجود میاد.این بیماری با روح و روان آدم سروکار داره.بهت قول مردونه میدم که اگه تو زندگیت به آرامش روحی واقعی برسی احتمال اینکه بهبودیت به 80 تا 90 درصد برسه وجود داره.به خدا بیشتر نزدیک شو تا هم آروم شی و این توهمات بی اساس ازت دور شه و هم اینکه خدا تو دو دنیا بهت عزت و سروری بیشتری بده.به خدا و معصومین و قرآن توسل کن.راستی چند وقته اینطور شدی ؟

سلام دوست عزیز.مرسی از راهنمایی هاتون.امیدوارم یه روزی به این آرامش روحی بتونم برسم .ممنونم.5ساله درگیرشم.

سحر شنبه 5 مرداد‌ماه سال 1392 ساعت 11:04 ب.ظ http://ibsvaman.blogfa.com

سلام عزیزم
منم مدتیه خیلی به گذشت زمان فکر میکنم،الان دارم وارد 25 سالگی میشم ولی احساس میکنم هیچ کار مفیدی تو زندگیم نکردم،یه جوری حسرت میخورم میگم ای کاش زودتر قدر عمرمو میدونستم کارای مفیدتری میکردم
عزیزم این فکر کردنت تا حد زیادی عادیه،بیشتر آدما همینجوری هستن و به رفتارای خودشون و بقیه فکر میکنن،اما اگه بیش از حد شده به خودت بگو که هر انسانی ممکنه اشتباه کنه و هیچ کس تو رفتارهاش کامل نیست و هیچ وقت توقع خوب بودن صد در صد رو از خودت نداشته باش
میبوسمت

سلام سحر جونم .خوش اومدی عزیزم.مرسی گلم از راهنمایی هات.عزیزم میدونم غصه میخوری تقدیر ماهم این جوری بوده ایشالا هممون خوب شیم بتونیم جبران گذشته ازدست رفتمون رو بکنیم.سعی خودمو میکنم تا این طوری باشم. امیدوارم بتونم افکار پراکندمو منسجم کنم وکمتر فکر وخیال کنم.مرسی گلم.بوس.

Faezeh-19 شنبه 12 مرداد‌ماه سال 1392 ساعت 02:02 ب.ظ

سلام عزیزم
آره منم میبینم که بهترین روزهای عمرم,جوونیم,داره هدر میره واقعا عصبی و خسته میشم.
وقتی جوونیمون تموم شد میخوایم خوب بشیم؟؟مگه ما چند بار دنیا میایم و دوران جوونی داریم

سلام فائزه جوونم.آره به خدا معلوم نیست کی میخوایم خوب بشیم من که دیگه کلافه شدم ازدستش.خدا کنه همین روزا دارویی براش پیدا شه تا ماهم رنگ وطعم زندگی شیرین رو ببینیم.بووووس.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد